جدول جو
جدول جو

معنی قیچی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

قیچی کردن
چیزی را با قیچی برش دادن، قیچی کردن
تصویری از قیچی کردن
تصویر قیچی کردن
فرهنگ فارسی عمید
قیچی کردن(گَ دی دَ)
قیچی زدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قیچی کردن
برش دادن قیچی زدن
تصویری از قیچی کردن
تصویر قیچی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیام کردن
تصویر قیام کردن
برخاستن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشی کردن
تصویر پیشی کردن
پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی کردن
تصویر بینی کردن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)، بینی زدن
فرهنگ فارسی عمید
سبقت گرفتن پیش افتادن پیشی گرفتن: هر آن کس که در کار پیشی کند بکوشد که آهنگ بیشی کند. (شا. بخ 2375: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلی کردن
تصویر ایلی کردن
زیر فرمان گرفتن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتی کردن
تصویر قاتی کردن
در هم کردن، آمیختن، مخلوط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلمی کردن
تصویر قلمی کردن
کلکی کردن نوشتن یادداشت کردن نوشتن تحریر کردن، یادداشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
ریز کردن خرد کردن (گوشت و جز آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
برخاستن، برانگیخته شدن، انجام دادن برخاستن، انجام دادن اجرا کردن: مختال آنست که خود را عظیم داند... و بحقوق الله قیام نکند، مشغول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاس کردن
تصویر قیاس کردن
سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکی کردن
تصویر نیکی کردن
خوبی کردن، احسان کردن بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتی کردن
تصویر قاتی کردن
((کَ دَ))
درهم و برهم کردن، دیوانه شدن، اختلال حواس پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
Polarize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
Antiquate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polariser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
rendre obsolète
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
поляризувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polarizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
anticuado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polarizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
застарювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
postarzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
antiquar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polaryzować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
veralten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polarisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
устаревать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
поляризовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قطبی کردن
تصویر قطبی کردن
polarizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدیمی کردن
تصویر قدیمی کردن
antiquare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی